loading...
نیک نگار بزرگترین سایت سرگرمی و تفریحی
خوش آمدید به سایت نیک نگار

با عرض سلام خدمت شما بازدید کننده محترم


خوش آمدید به سایت نیک نگار


به علت به روز بودن سایت پیشنهاد می شود از تمامی صفحات سایت دیدن کنید یا برای جستجوی بهتر از بخش موضوعات سایت استفاده کنید


سایت نیک نگار با تمامی سایت ها تبادل لینک میکند برای نبادل لینک میتوانید از تبادل لینک اوتوماتیک استفاده کنید


 لطفا جهت حمایت از ما، ما را از نظرات و پیشنهادها و انتقاد ها از بخش نظرات آگاه سازید و همچنین می توانید با عضویت در سایت ما را یاری کنید.


برای تبادل بنر از تماس با ما استفاده کنید


برای گذاشتن تبلیغات در سایت از تماس با ما استفاده کنید یا به شماره 09391479581 پیامک بزنید آدرس ایمیلم هم bn.norozi1995@yahoo.com


behruz بازدید : 87 پنجشنبه 1392/08/09 نظرات (0)

برای اکثر افراد بهترین راه برای برخورد با استرس مالی این است که درمورد خرج و مخارجتان هوشیارتر عمل کنید و دیدگاهتان درمورد وضعیت را تغییر دهید. در زیر به نکات و تکنیک‌هایی برای مقاوم کردن خودتان دربرابر استرس مالی اشاره می‌کنیم:

1 - زبانتان را تغییر دهید
بااینکه ممکن است به نظرتان کلیشه‌ای بیاید اما داشتن یک رویکرد مثبت و استفاده از زبانی مثبت می‌تواند واکنش استرس شما را به مسائل مالی در زندگی‌تان تغییر دهد. مثلاً هیچوقت نگویید که نمی‌توانید درآمدتان را بالا ببرید یا باید مخارجتان را کمتر کنید. درعوض، بگویید من می‌خواهم درآمدم را بالا ببرم و مخارجم را کمتر خواهم کرد. ایجاد تغییر در زبانتان  اولین قدم برای  ایجاد تغییر در نگرش فکری‌تان است.

2 - چارچوب فکری‌تان را تغییر دهید
نگرش شما نسبت به هزینه‌هایتان و حرف زدن در مورد آنها می‌تواند احساس شما را نسبت به آن تغییر دهد. درمقابل، حسی که نسبت به پولتان دارید، به شدت برای نحوه مدیریت و کنترل شما و برخوردتان با چالش‌های مالی اثر می‌گذارد. به خاطر داشته باشید که عمل همیشه مهمتر از فکر و عقیده است.

3 - قدرتتان را بشناسید
به طور کلی، افراد وقتی تصور می‌کنند که موقعیتی خارج از کنترلشان است بیشتر استرس می‌گیرند. به همین علت است که خیلی‌ها برای سفر با هواپیما احساس ناراحتی می‌کنند. درمورد پول خودتان، همیشه قدرت ایجاد تغییر را دارید، از اینرو باید تشخیص دهید که انتخاب‌های مختلفی پیش رو دارید و می‌توانید مشکل مالی‌تان را بهتر کنید.

4 - روی مثبت‌ها تمرکز کنید
به جای اینکه مدام به این بپردازید که چه چیزی درمورد هزینه‌هایتان اشتباه است، به این فکر کنید که باید قدردان چه باشید. ببینید چه جنبه‌های خوبی هم دارد، با مشکلاتتان به آرامی برخورد کنید و تصمیم بگیرید که از مشکلاتتان درس بگیرید.

5 - در زمان حال زندگی کنید
خیلی اوقات استرس مالی به دلیل فکر کردن به بدترین اتفاق‌هایی است که ممکن است در آینده رخ دهد. شما می‌توانید یک موقعیت را در ذهنتان آنچنان بزرگنمایی کنید که کم‌کم احساس کنید قلبتان درد گرفته و دست‌هایتان شروع به عرق کردن می‌کنند. به خودتان یادآور شوید که شما در زمان آینده زندگی نمی‌کنید در زمان حال هستید که کنترل کامل روی آن را دارید.

6 - فکر شکست را از خود دور کنید
هیچوقت تصور نکنید که یک مشکل مالی نشانه شکست شخصی یا ضعف است. موقعیتتان هرچه که باشد، به خودتان یادآور شوید که چیزی نیست که میلیون‌ها فرد دیگر در دنیا را تحت‌تاثیر قرار نداده باشد.

7 - یک وقفه استرسی ایجاد کنید
برای اینکه استرس را به طریقی سالم از ذهنتان دور کنید، یک تصمیم قطعی بگیرید. بازی کردن با فرزندتان یا حیوان‌خانگی‌تان، دویدن یا پیاده‌روی، لذت بردن از یک سرگرمی، تماشای فیلم، گوش دادن به موسیقی یا انجام یوگا می‌تواند کمکتان کند.

8 - کمک مالی بگیرید
حرف زدن با یکی از دوستان عاقل، یکی از اعضای خانواده یا یک متخصص مالی می‌تواند به شما کمک کند گزینه‌ها و راه‌حل‌های خودتان درمورد مشکلات مالی‌تان را بهتر بررسی کنید. کار کردن با متخصص مالی، هوشیارانه‌ترین راه برای افتادن روی غلطک و احساس کنترل و خوش‌بینی بیشتر نسبت به موقعیتتان است.

9 - بدهی‌هایتان را کاهش دهید
اگر بدهی‌ها موجب استرستان شده‌اند، برای ایجاد یک برنامه خرج و مخارج تصمیم جدی بگیرید تا بتوانید بدهی‌هایتان هر چه زودتر پرداخت کرده و خلاص شوید. سعی کنید پرداخت بدهی‌هایتان پایین‌تر از ۴۰٪ درآمد خالص‌تان باشد.

10 - انتخاب کنید که ثروتتان را بالا ببرید
استفاده از پولتان برای ساختن یک آینده ایمن مالی به جای خرید کردن با آن، به شما احساس آزادی بیشتری می‌دهد. می‌توانید با خرید چیزهای کمتر که چندان هم به آنها نیاز ندارید و متعهد شدن برای پس‌انداز و کنار گذاشتن حداقل ۱۰٪ درآمدتان، استرستان را کاهش دهید.
منبع :

behruz بازدید : 104 شنبه 1392/08/04 نظرات (0)

مهارتهایی برای زندگی شاد!

اگر واقعا نتوانید خودتان را دوست داشته باشید، داشتن یک زندگی شاد و سعادتمند برایتان بسیار مشکل خواهد بود. اولین کسی که باید یاد بگیرید دوستش داشته باشید خودتان هستید. هنگامی که بتوانید خودتان را دوست داشته باشید توانایی شما در عشق ورزیدن بیشتر می‌شود و انواع دیگر دوست داشتن نیز برایتان آسان‌تر خواهد شد.

تنها زیبایی ظاهری نیست که شما را جذاب می‌کند. اگر شما احساس خوبی به خودتان داشته باشید، جذاب خواهید بود. برخی از افراد در مورد خودشان بیش از حد سخت می‌گیرند و قضاوتشان درباره اعمال و رفتارشان بسیار شدیدتر از قضاوت آنها در مورد اعمال و رفتار دیگران است. شما سزاوار نیستید که از طرف هیچکس این چنین بیرحمانه مورد انتقاد قرار گیرید چه رسد به اینکه این فرد خودتان باشید.

سعی كنید بایدها، الزام‌ها و اجبارها را از افكارتان بیرون برانید و مكالمات درونی عاقلانه‌تری را جایگزین آنها كنید. بهتر است با خودتان مهربان‌تر باشید و لحن بهتری در گفت‌وگو با خود داشته باشید. هنگامی كه بایدها و الزامات زیادی برای خود قائل شوید زندگی برای شما سخت و ناخوشایند می‌شود.همه ما كم‌وبیش گفت‌وگوی ذهنی را تجربه كرده‌ایم.

بارها پیش آمده كه برای انجام‌ خطایی، خودمان را سرزنش كرده ایم؛در واقع مغزمان همیشه فعال است و بیشترین كاری كه می‌كند این است كه دائم ما را قضاوت می‌كند، از ما ایراد می‌گیرد و با تندترین لحن از ما انتقاد ‌كرده و سرزنش‌مان می‌كند كه چرا نتوانسته‌ایم درست از پس كارهایمان برآییم؛ "خیلی دست‌و پا چلفتی به نظر رسیدی، این چه جور حرف زدنی بود؟ وای چقدر احمقانه به نظر می‌رسیدم، من همیشه حرف‌های نادرستی می‌زنم، چقدر زشت به نظر می‌رسیدم و... ".

همه ما خواهان مهربانی كردن به دیگران هستیم و دوست داریم دیگران نیز متقابلا با ما مهربان باشند ولی متاسفانه خودمان نسبت به خود بسیار نامهربان هستیم و با وجود اینكه بهترین چیزها را برای خودمان می‌خواهیم ولی بدترین رفتارها را با خودمان می‌كنیم؛ گاهی وقتی كه تنها هستیم اصلا چیزی نمی‌خوریم، بدترین ظرف‌های غذا را برای خودمان روی میز می‌گذاریم، در خانه بدترین لباسمان را می‌پوشیم و بدتر از همه بدترین نوع گفتار را با خودمان داریم و زشت‌ترین انتقادها را با خشونت‌آمیزترین لحن به خودمان روا می‌داریم. البته عكس این مطلب نیز صادق است؛ یعنی مكالمات درونی مثبت ما نیز می‌تواند به پیامدهایی مطلوب منجر شود و احساسات خوب به وجود آورد. شما می‌توانید با تغییری كوچك در نگرش خود نتیجه‌ای بسیار بهتر بگیرید و موفق‌تر باشید؛ در واقع هنگامی كه دائم به خودتان بگویید شكست خواهید خورد، معمولا بی‌بروبرگرد شكست می‌خورید. اما اگر به اندازه كافی خودتان را باور داشته باشید و به توانایی‌هایتان اطمینان كنید فرصت‌های پیشرفت بیشتری را نیز برای خود خلق خواهید كرد. اگر می‌خواهید واقعا در كاری موفق شوید خودتان را تصور كنید كه بارها و بارها با موفقیت آن كار را انجام می‌دهید.

همه ما این را شنیده‌ایم كه قدرت ذهن بسیار زیاد است و می‌تواند موقعیت‌های دشوار را تحت كنترل خود در بیاورد. تا به حال چندبار این جملات را شنیده‌اید یا با خودتان گفته‌اید كه "این واقعا مرا عصبانی می‌كند "، "او خیلی مرا ناراحت كرد "،‌ "قرار گرفتن در این موقعیت واقعا مرا عذاب می‌دهد " و... . حقیقت این است كه در واقع این حوادث و اتفاقات نیستند كه هیجانات ما را تحریك می‌كنند بلكه این نگرش و طرز فكر ما درباره حوادث هستند كه احساساتمان را مشخص می‌كنند؛ در واقع قبول اینكه افكار روی هیجانات تاثیر می‌گذارد گام خیلی مهمی در مسیری است كه به زندگی شادتر و سالم‌تری منتهی می‌شود.

افكار منفی را می‌توان تغییر داد و این كار كم‌كم به افكار و هیجانات مثبت‌تر منتهی می‌شوند. فراموش نكنید قدرت تفكر شما به حدی است كه می‌تواند بر بسیاری از تصمیمات مهم زندگی‌تان تاثیر بگذارد. تفكر در واقع حلقه‌ای مهم در زنجیره حوادث است كه موقعیت‌های بیرونی و پاسخ‌های هیجانی ما را به آنها پیوند می‌دهد. حوادث ما را عصبانی، ناراحت، خوشحال یا هراسان نمی‌كنند بلكه تعبیر و تفسیر ما از حوادث هستند كه ما را به سوی احساس عصبانیت، ناراحتی، خوشحالی یا هراسان بودن سوق می‌دهند. سعی كنید بایدها، الزام‌ها و اجبارها را از افكارتان بیرون برانید و مكالمات درونی عاقلانه‌تری را جایگزین آنها كنید.

علل بروز ناراحتی‌ها
بسیاری از ما علل ناراحتی‌ها را به منابع بیرونی نسبت می‌دهیم مثلا می‌گوییم: "حرف‌هایش مرا ناراحت كرد "، "رفتارش خیلی به من آسیب زد "،‌ "از كارش خیلی ناراحت شدم " و... .

در واقع این اظهارات، حرف‌ها و گفته‌ها نیستند كه باعث آسیب یا ناراحتی می‌شوند، بلكه این خود فرد است كه خود را برای اظهارات یا اتفاقات ناراحت می‌كند، وگرنه این اعمال به خودی خود ناراحت‌كننده نیستند؛ بنابراین ناراحتی‌ها توسط خود ما خلق می‌شوند. درواقع می‌توانیم بگوییم: "من خودم را بابت حرف‌ها یا كارهای او ناراحت كردم "، "وقتی اینگونه با من حرف زد، خودم را ناراحت كردم " و... .

تا وقتی به گونه‌ای نادرست منابع بیرونی را برای اشتباهاتمان سرزنش كنیم، نمی‌توانیم كار زیادی درباره آن انجام دهیم. به هر حال اگر ما درك كنیم، كه خودمان را به واسطه آنچه برایمان رخ می‌دهد ناراحت می‌كنیم می‌توانیم برای تغییر آن كاری انجام دهیم.

هنگامی كه تشخیص دهیم درباره حوادث چه فكری می‌كنیم، طرز احساس خود را هم تعیین می‌كنیم و در این صورت می‌توانیم به جای كنترل شدن، خودمان زندگی را كنترل كنیم.

فراموش نكنید هر چه توقع‌تان را از دیگران كمتر كنید، كمتر هم ناراحت و ناامید خواهید شد. وقتی سطح توقع‌تان را از دیگران كم‌كنید، بدین‌ترتیب به ندرت احساس آسیب، ناراحتی، ناامیدی یا دلسردی می‌كنید.

بنابراین بهترین كار این است كه هنگام ناراحتی و به وجود آمدن دلخوری از دیگران از خودتان سۆال كنید كه آیا خود شما در خواسته‌ها و توقع‌تان غیرمعقول نبوده‌اید. البته می‌توانید در این مورد از دوست صمیمی خود هم نظرخواهی كنید و ببینید آیا معمولا بیش از حد انتظار از دیگران توقع ندارید؟
 
جبران اشتباه
در هر صورت ما چه بخواهیم یا نخواهیم؛ دیگران گاهی رفتاری با ما خواهند داشت كه برایمان بسیار ناراحت‌كننده خواهد بود. در این صورت چه می‌توان كرد؟

بسیاری از افراد زمانی كه ناراحت می‌شوند توقع شنیدن عذرخواهی دارند. البته بعضی‌ها به طور متوالی معذرت‌خواهی می‌كنند و این كار هم برایشان سخت نیست، اما آیا اینگونه معذرت‌ خواستن بدون اینكه سعی در تغییر رفتارشان داشته باشند واقعا می‌تواند كارساز باشد.


معذرت خواهی
اگر كسی را ناراحت كرده یا رفتار بدی با او داشته‌اید، بهترین كار این است كه هم با رفتار و هم با كلمات خود آن را جبران كنید.

عذرخواهی معمولا شروع خوبی است. اما سۆالی كه مطرح می‌شود این است كه "قصد دارید اكنون و در آینده درباره آن چه كنید؟ " در بسیاری موارد، اگر شخصی صادق و قاطع است، شاید یك عذرخواهی هم كافی باشد. اما فردی كه به راستی برای داشتن ارتباط بهتری در آینده قاطع باشد، می‌تواند در این این هنگام بگوید: "چه كاری می‌توانی انجام دهی تا مطمئن شوم كه این موضوع دوباره رخ نخواهد داد؟ " این عملی قاطعانه است. خیلی ساده است كه به كسی اجازه دهیم بگوید: "ببخشید! " اما مهم این است كه فرد اهانت‌كننده را ترغیب كنیم كه بدرفتاری‌اش را اصلاح كند. عذرخواهی هنگامی ارزشمند است كه اشخاص نیز مایل باشند رفتارشان را تغییر دهند.

در واقع اگر شما به گونه‌ای رفتار كرده‌اید كه كسی رنجیده، خوب است كه از او عذرخواهی كنید. اما فراموش نكنید كه عذرخواهی تنها شامل عذرخواهی لفظی نیست و تأثیر تغییر در رفتار بسیار بیشتر از بیان كلمات است.
 
انتقاد
یكی از مشكلاتی كه معمولا در ارتباطات به وجود می‌آید، نحوه انتقاد كردن افراد از یكدیگر است. افراد اغلب تمایلی به شنیدن انتقاد ندارند و نسبت به آن حساس‌اند. حتی وقتی انتقاد به گونه‌ای سازنده مطرح شود، دریافت‌كننده آن ممكن است با احساس خشم، ناراحتی یا گناه پاسخ دهد؛ به ویژه هنگامی كه انتقاد به روشی نامناسب نیز مطرح شود.

خوشبختانه روش خوبی برای انتقاد وجود دارد؛ به این صورت كه شما می‌توانید از طرف مقابل خود تغییری خاص را در آینده درخواست كنید، نه اینكه به نكته‌ای منفی در زمان حال اشاره داشته باشید.

به جای اینكه بگویید: "تو دوباره پول‌هایت را هدر دادی و ولخرجی كردی... "، می‌توانید بگویید: "ای كاش دیگر پول‌هایت را بیهوده خرج نكنی. حیف نیست. تو برای به دست آوردن آنها خیلی زحمت می‌كشی... " علاوه بر این، می‌توانید قبل از اینكه به موضوعی منفی اشاره كنید، آنچه را به نظرتان مثبت می‌رسد بیان كنید. مثلا به جای "گزارش‌تو اصلا كامل نیست. چرا بیشتر وقت نگذاشتی؟ به نظرم اصلا خوب نیست. "

می‌توانید بگویید: "تو مقدمه گزارش را خیلی خوب نوشته‌ای اما نتوانسته‌ای نتیجه‌گیری خوبی از آن داشته باشی. فكر نمی‌كنی اگر كمی بیشتر وقت بگذاری نتیجه خیلی بهتری بگیری؟ " در واقع انتقاد كردن مهارتی است كه مانند همه مهارت‌ها از طریق یادگیری و تمرین كسب می‌شود البته همیشه قبل از اینكه انتقادی را مطرح كنید ببینید آیا بیان آن واقعا ضروری و سازنده است یا بیشتر جنبه ایرادگیری و ضربه زدن به طرف مقابل را دارد!

گاهی به نظر می‌رسد انتقادی كه مطرح می‌كنید قبل از اینكه به سود طرف مقابل باشد، او را ناراحت می‌كند. در این صورت قبل از انتقاد كردن، بیشتر به آن فكر كنید و فراموش نكنید هر گونه ارتباطی با دیگران مستلزم داشتن نوعی مهارت است كه لازم است حتما آن را بیاموزید و به آن توجه داشته باشید.

behruz بازدید : 82 شنبه 1392/07/27 نظرات (0)

 

 

انرژی و امید, امید به زندگی,گردنه های دشوار زندگی

زندگی هر یک از ما سرشار از فراز و نشیب های متعددی است که برخی از آنها با کمی تلاش حل می شود و برخی نیاز به وقت و انرژی بیشتری دارد.

هنگام عبور از گردنه های دشوار زندگی لازم است به خودمان انرژی و امید بدهیم. وجود و همراهی دوستان، آَشنایان ، خانواده و همسر بسیار خوب و ضروری است اما حقیقت این است که بهترین راهنما وکسی که در این مسیر می تواند به ما کمک کند خودمان هستیم.
در این گزارش به برخی راهکارها که خودتان می توانید به کار ببندید اشاره می کنیم:

1 - تغذیه
تغذیه مناسب و استفاده از مواد غذایی مفید یکی از مهمترین شیوه هایی است که به طور مستقیم در انرژی مثبت و امید به زندگی شما موثر است.
پرهیز از استعمال سیگار و مواد مخدر، پرهیز از مصرف الکل، افزایش فعالیت بدنی و ورزش منظم، جلوگیری از چاقی و اضافه وزن، کنترل استرس و فشار روانی، خوش بینی و تفکر مثبت و داشتن فعالیت مغزی، هفت راه مهم برای افزایش سلامت جسم و امید به زندگی است.

2 - آفریدن امید از درون
اميد آفرين معادل اميد بخش است، مايه ی اميدواری،و اميد بخشي به معناي اميدبخشنده، كسی يا چيزی كه اميدوار مي كند، اميدوار كننده. منظور ما از امید آفرین کسی که امید  را می آفریند ممکن است در درون خودش امید را خلق کند، یا برای کسانی  دیگر امیدوار کننده باشد.
منظور از اميد آفرينی يك حالت رواني هيجاني و شناختي است كه فرد حالت پيش بيني و انتظار وقوع رويداد خوب را دارد و ضمن احساس كارآيي و ثمر بخشی، فرد به این باور می رسد که می تواند بهتر از قبل به کارهایش رسیدگی کند و گرایشات رفتاری سازگار با حالات مثبت فوق را از خود بروز می دهد.

3 - هدفمندی
اگر در زندگی مان هدف داشته باشیم و بدانیم دوست داریم به کجا برسیم در افزایش امید به شدت تاثیر گذار است.

4 - باورمندی
اعتقاد به وجود خداوند به عنوان پروردگار هستی بخش و کسی که زندگی ما را در مسیر صحیح هدایت خواهد کرد. همچنین اعتقاد به وجود خدا در مسیر دستیابی به اهدافمان و یاری رسانی وی در موفقیت ما بسیار تاثیر گذار خواهد بود.

5 - قناعت
معمولا افرادی که در زندگی خود قانع هستند، دچار ناامیدی نمی شود. قناعت به این معنی نیست که فرد به قدری قانع باشد که دست از کار و کوشش برداشته و بگوید من از زندگی خود راضی هستم. به این معناست که اگر فردی به حداکثر نرسد ناامید نشود و قدر همانی که هست را بداند.

6 - کار و کوشش
فردی که دست از کار و کوشش بردارد، ناامیدی به سراغ او می‌آید. چه بسا افرادی که در رفاه زندگی و جزء اقشار پردرآمد جامعه هستند، هیچ امیدی نسبت به این زندگی ندارند؛ زیرا خود را برای به دست آوردن آن شی و یا خانه و ماشین به زحمت نمی‌اندازد و زندگی آنها به بن بست می‌رسد و می‌گوید: دیگر بهتر از این زندگی وجود ندارد و امید خود را از دست می‌دهند. اکثر آنهایی که دست به خودکشی می‌زنند، از اقشار مرفه جامعه هستند. در قرآن خداوند می‌فرماید« لقد خلقنا الانسان فی کبد؛ همانا انسان را در رنج و سختی آفریدیم».

افراد معمولا باید طوری زندگی کنند که همانطور که در آیات و احادیث اشاره شده است «به زندگی امیدوار باشید که گویا 100سال دیگر زنده هستید و اعمال خود و حساب آخرتتان را طوری انجام دهید که گویا فردا خواهید مرد.»

behruz بازدید : 121 یکشنبه 1392/06/03 نظرات (0)

 

آیا همه افراد به یک برنامه‌ریزی پنج ساله نیاز دارند؟با توجه به پژوهش‌ها، پاسخ این سؤال مثبت است. اما رمز داشتن یک زندگی شاد در این نیست که گوشه محل کارتان بنشینید و دائم برنامه‌ریزی کنید آنچه که مهم است داشتن یک هدف برای زندگی است زندگی با روشی معنی‌دار کامل.

به این داستان از یک نویسنده موفق(ارین زامت ) توجه کنید:
اینکه بگویم من یک طراح هستم، دروغ نگفتم. در تمام لحظات زندگی‌ام من برنامه‌ریزی دارم، از برنامه‌ریزی برای ۵ دقیقه بعد گرفته تا ۵ سال آینده. هر حرکتی در زندگی من، در اصل قدمی برای رسیدن به هدفم، یعنی موفقیت، سلامت، تناسب اندام، شهرت، تأهل و زندگی در یک خانه راحت است.

در سن ۲۳ سالگی بودم که پزشکان تشخیص دادند به سرطان مبتلا شده‌ام. این در حالی بود که من برای پنج سال آینده‌ام برنامه‌ریزی کرده بودم و حالا اصلا نمی‌دانستم که آیا پنج سال بعد زنده هستم یا خیر!! آینده من نامشخص بود و نمی‌دانستم چه باید بکنم، آیا باید سرنوشتم را به باد می‌سپردم تا هر کجا می‌خواهد برود. بلافاصله درمان را آغاز کردم و خوشبختانه تا حدودی نتیجه‌بخش بود و لوسمی رو به بهبودی می‌رفت. سرطان عاملی شد برای اینکه بتوانم برنامه‌هایم را ارزیابی کنم. با وجود اینکه به سینما علاقه‌مند بودم، ولی آن را فراموش کردم. باید سریع تصمیم می‌گرفتم. یا باید تخمک‌های رحم من فریز می‌شد که در این صورت دیگر نمی‌توانسم باردار شوم و یا باید به سرعت ازدواج می‌کردم تا بتوانم از این تخمک‌ها استفاده کنم.

کاملاً واضح بود که باید اهداف خودم را فراموش ‌کنم و به دنبال آنچه که واقعاً مرا خوشحال می‌کند، بروم. هیچ‌کس نمی‌داند که چقدر احساسات و ارزش‌های زندگی و حتی شغل من، با توجه به برنامه‌ریزی برای آینده‌ام تغییر کرد. وقتی به قلبم مراجعه کردم، متوجه شدم بسیاری از چیزهایی که برای من ارزش به حساب می‌آمدند و مهم بودند. حالا به نظرم کاملاً بی‌اهمیتند. بنابراین با شجاعت تصمیم گرفتم و روش خود را تغییر دادم و شروع به نوشتن کردم و یک نویسنده شدم. به این ترتیب هم می‌توانستم در خانه کار کنم و هم در کنار اعضای خانوده‌ام باشم. خوشبختانه نیازی نیست که شما هم مثل من چنین تجربه دردناکی داشته باشید تا بتوانید در خودتان یک انقلاب ایجاد کنید بلکه با انجام تمرینات زیر به سادگی می‌توانید دریابید که قلب‌تان با سرعت بیشتری بتپد.

برنامه‌ریزی
اگر شک دارید و احساس می‌‌کنید برای داشتن یک زندگی شاد حتماً نباید برنامه‌ریزی داشته باشید بهتر است آن را امتحان کنید. مطالعات پانزده ساله بیش از ۳۵۰۰ دانشمند از دانشگاه ملبورن نشان می‌دهد شادترین مردم، افرادی هستند که اهداف روشنی دارند. این اهداف هم کوتاه‌مدت و هم بلند‌مدت و البته در تمام زمینه‌ها از جمله دوستی، عشق و کمک به دیگران و . . . هستند.

دکتر کارولین آدامز میلر، نویسنده کتاب «ایجاد بهترین زندگی‌ها» می‌گوید: اگر نمی‌‌توانید با تدبیر برای خود برنامه‌ریزی کنید، بهتر است به زندگی پیش فرضانه خود نیز پایان دهید و اجازه دهید که هر آنچه که در انتظار شماست، اتفاق بیفتد. دکتر سونجا لایبومیرسکی نویسنده کتاب «چگونه به خوشبختی دست یابیم» بر این باور است که برای داشتن یک زندگی شاد باید همواره به سمت اهداف معنی‌دار خود گام بردارید و برای رسیدن به آن تلاش می‌کنید. در واقع او تاکید می‌کند که برای دستیابی به اهداف باید. تلاش کرد و خوشبختی و داشتن زندگی شاد در گرو دستیابی به اهداف نیست، بلکه در لذت تلاش برای رسیدن به خواسته‌هاست. 

 

این واقعیت که انسان‌ها هیچ‌وقت برای مدت زیادی از ماندن در یک موقعیت راضی نمی‌شوند، موجب تکامل انسان می‌شود. در واقع رویا یک چالش جدید است که انسان‌ها را شاد می‌کند. شاید به همین دلیل است که من همیشه به دنبال یافتن چیز جدیدی هستم زمانی یادگیری زبان خود یک قدم کوچک برای رسیدن به خواسته‌ای بزرگ‌تر بوده است. حال دریافتم که باید از آن برای اهداف بزرگ‌تری همچون یافتن کار، کسب درآمد، دوستی‌های بیشتر و حتی همسر بهتری بودن استفاده کنم.

علامت‌گذاری کنید، تنظیم کنید و بنویسید! ممکن است به نظر سخت برسد، ولی برنامه‌ریزی از آنچه شما تصور می‌کنید آسان‌تر است. مطالعات نشان می‌دهند که یادداشت کردن رویاها می‌تواند چند ماهی شما را خوشحال و سالم‌تر نگه دارد. نوشتن خواسته‌ها به‌طور معنی‌داری موجب شادی افراد می‌شود و آنها را به‌طور ناخود‌آگاه در مسیر دستیابی به آن هدف قرار می‌دهد.

مطالعات نشان می‌دهند هنگامی که هدف‌مان را ضبط و آنها را یادداشت می‌کنیم، به‌طور خودکار محیط اطراف ما، افراد و شرایطی را در مسیر ما قرار می‌دهد تا در دستیابی به آن هدف به ما کمک کنند. بنابراین سریع دست به کار شوید و یک قلم بردارید. ولی به خاطر بسپارید که تمامی اهداف به‌طور یکسان خلق نمی‌شوند. برای اینکه موفق شوید، باید اهداف شما چالش برانگیز و خاص باشند.

بهترین اهداف، خواسته‌هایی هستند که شما را به کار و تلاش وادارند. مثلا با خود بگویید من تصمیم دارم امسال مبلغی به انجمن خیریه کمک کنم و این خواسته واقعاً چالش‌برانگیز و البته خاص است.

آماده‌اید تا رویاهای خود را دنبال کنید؟


مراحل زیر را پیگیری کنید تا بتوانید به خواسته‌های خود برسید.
۱- به گذشته خود نگاه کنید و از آن درس بگیرید: ما به پنج دستاورد گذشته خود فکر کنید و آنها را به یاد آورید. یاد احساسات خوب و پیروزی‌ها، اعتماد به نفس شما را بیشتر می‌کند و به احتمال زیاد یک زندگی رضایت‌بخش و قانع‌تری فراهم می‌سازد. مثلا به خود بگویید من همیشه قهرمانی در بازی والیبال و فوتبال را در مدرسه به یاد می‌آورم و این احساس آنقدر قشنگ بود که مرا به جمع کردن اعانه برای کمک به دیگران و مجدداً رسیدن به حس موفقیت تشویق می‌کند.

۲- افکار بکر ناگهانی هستند: یک کرنومتر را به مدت ۱۰ دقیقه تنظیم کنید و در این زمان هر آنچه را که از زندگی خود می‌خواهید، یادداشت نمایید. بدون اینکه به جملات قبلی خود نگاه کنید، با بلندپروازی تمامی جملات و خواسته‌ها‌ی‌تان را بنویسید، مثلاً بگویید وقتی برای اولین بار این فهرست را نوشتم، در آن «نوشتن یک کتاب جدید»، «ضبط و تحقیق سابقه خانوادگی» و «تدریس در مقاطع دانشگاهی» وجود داشت. واقعاً کل صفحه پر نشده بود، اگر در پر کردن صفحه و نوشتن خواسته‌های‌تان با مشکل مواجه شدید از خودتان این سه سوال را بپرسید تا بتوانید بر افکار خود متمرکز کنید:

آیا کار ناتمامی در زندگی‌تان وجود دارد که دوست داشته باشید آن را کامل کنید؟
آیا کلاسی وجود دارد که دل‌تان بخواهد در آن شرکت کنید و یا مهارتی که دوست داشته باشید قبل از مرگ‌تان آن را بیاموزید؟
آیا روش و یا خواسته‌ای وجود دارد که دوست داشته باشید آن را به دیگران واگذار کنید؟

زمان‌تان که تمام شد، از نوشتن دست بکشید و روی برنامه‌ریزی برای دستیابی به آنها تمرکز کنید.

۳- از خودتان سوال کنید که اگر پنج سال دیگر همین وضعیتی را که اکنون دارید داشته باشید، برای به دست نیاوردن چه چیزهایی افسوس می‌خورید؟ پاسخ این پرسش به شما کمک می‌کند که اهداف خود را طبقه‌بندی کنید مهم‌ترین و معنی‌دار‌ترین آنها را بیابید. حال سؤال اینجاست که چرا پنج‌ سال؟ زیرا پنج سال آنقدر کافی هست که بتوانید به اهداف اصلی خود در زندگی‌ دست یابید و آنقدر هم طولانی نیست که نتوان آن را در ذهن تصور کرد.

اهداف مهم و غیر مهم خود را طبقه‌بندی کنید، برخی از خواسته‌های شما با یک گام کوچک برآورده می‌شوند، مثلاً اگر آرزوی آشپز شدن دارید و یکی از کارهایی که دل‌تان می‌خواهد به آن برسید، برپایی مهمانی‌های بزرگ و پختن انواع غذاهاست، شاید با ثبت‌نام در یک کلاس چند ساعته آشپزی به بخشی از خواسته خود برسید و این گام کوچک اولین گام به سمت دستیابی به خواسته‌‌تان خواهد بود. اهداف اصلی خود را تشریح و آنها را بررسی کنید اگر وقت بیشتری را با خانواده خود سپری و یا به مکان‌های جدید مسافرت کنید و یا کاری خلاقانه انجام دهید.

 

چه تأثیری بر دستیابی شما به هدف‌تان خواهد داشت و آیا این هدف، خواسته خودتان است و یا چیزی است که دیگران از شما توقع دارند؟ پس از رسیدن به هدف‌تان به چه چیزی دست خواهید یافت؟ این خواسته چقدر زندگی‌تان را تغییر می‌دهد؟ این سؤالات را در مورد هر یک از آرزوهای‌تان پاسخ دهید. زمانی که شما با منطق و دلیل چیزی را بخواهید و برای خواسته خود دلیلی داشته باشید. برای دستیابی و تلاش در راه دسترسی به هدف‌تان انگیزه بیشتری خواهید داشت.

پس از ترسیم استراتژی هدف در ذهن‌تان و بر روی کاغذ، وقت آن است که آن را در زندگی روزمره خود پیاده کنید. خواسته‌های خود را اولویت‌بندی و حتی برای رسیدن به برخی از‌ آنها از برخی دیگر چشم‌پوشی کنید. روی یک ورق کاغذ آنچه را که باید به صورت کوتاه‌مدت برای رسیدن به هدف‌تان انجام دهید، یادداشت و یک برنامه کوتاه‌مدت روزانه، هفتگی و ماهیانه تنظیم نمایید. به عنوان مثال وقتی آرزوی من جمع‌آوری مقدار زیادی پول برای کمک به بیماران بوده این خواسته خود را به گام‌های کوچک‌تر طبقه‌بندی کردم که عبارت بودند از:

تشکیل کمیته‌ای برای جمع‌آوری کمک‌های مالی
تهیه یک فهرستی از اهدا کننده‌ها
ایجاد یک وب‌سایت
دادن اطلاعات از نحوه کار


با تنظیم یک سری اهداف کوتاه‌مدت، می‌توانید به‌تدریج پیشرفت خود را ببینید و کمتر ناامید شوید.

براساس پژوهش‌ها بهتر است اهداف خود را با دید مثبت نگاه کنید، زیرا افرادی که به لحاظ روانشناسی از جملات منفی استفاده می‌کنند، اضطراب بیشتری دارند و کمتر احساس شادی می‌کنند. مثلاً به جای اینکه بگویید. باید «شیرینی خوردنم را کمتر کنم تا کمتر چاق بشوم» بهتر است رویکرد هدف خود را تغییر دهید و بگویید: من یک برنامه‌ریزی تغذیه‌ای صحیح خواهم داشت تا زندگی سالم‌تر و فعال‌تری داشته باشم.

با تغییر رویکرد و نگاه مثبت به خواسته خود، اشتیاق بیشتری خواهید داشت و هیچ‌گاه احساس ترس نخواهید کرد. آرزوهایتان را با دوستان‌تان در میان بگذارید که این عمل به لحاظ روانشناسی شما را در رسیدن به موفقیت مصمم‌تر می‌کند. برای اینکه در مسیر درست گام بردارید با دوستان خود در مورد اهداف‌تان بحث و خلاصه‌ای از روند کار و پیشرفت در خواست‌تان تهیه کنید. اگر به رغم تلاش فراوان هنوز موفق نشدید و هر چقدر تلاش کردید نتیجه مثبتی نگرفتید، شاید بهتر باشد مسیر خود را تغییر دهید. مطالعات نشان می‌دهد شادترین افراد کسانی هستند که اهداف‌شان را با واقعیات انطباق می‌دهند و متعهد به انجام اهداف جدید هستند. حقیقت این است که حتی اگر یک دنده‌ترین آدم روی زمین هم باشید و به خواسته‌تان اصرار داشته باشید، گاه شرایط به گونه‌ای تغییر می‌کند که باید کمی خودتان را با آن وفق دهید. مطالعات نشان می‌دهد که تلاش برای رسیدن به یک هدف دست نیافته می‌تواند سیستم ایمنی بدن را تضعیف کند. انعطاف‌پذیر بودن در فراز‌ونشیب‌های زندگی می‌تواند شما را به جاهایی برساند که حتی تصورش را هم نمی‌کنید.

behruz بازدید : 70 شنبه 1392/06/02 نظرات (0)

 

برای زندگی بهتر به شما پیشنهاد میکنیم این کار ها را انجام دهید

1.روزانه چند نفر را مورد تحسین قرار دهید.

2.طلوع خورشید را تماشا کنید.

3.در سلام کردن پیش قدم باشید.

4.توقعات خود را کاهش دهید.

5.با همه طوری رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار کنند.

6.هیچ گاه ناامید نشوید زیرا معجزه غیر ممکن نیست.

7.به دیگران حسادت نکنید.

8.برای کسب دانش و شهامت دعا کنید نه برای بدست آوردن مادیات.

9.سر سخت باشید ولی مهربان.

10.اسم اشخاص را فراموش نکنید.

11. دلرحم تر از آنچه نشان میدهید باشید.

12.فراموش نکنید که بزرگترین نیاز عاطفی انسان قدر شناسی از اوست.

13. به قول خود عمل کنید.

14. حتی هنگام ناراحتی، سعی کنید خود را کنترل کنید.

15.فراموش نکنید برنده ها کاری می کنند که بازنده ها نمیکنند.

16. فراموش نکنید که موفقیت یک شبه به بدست نمی آید.

17. سعی کنید اولین چیزی که بین دوستان و خانواده خود میگوید باعث شادی دیگران شود.

18. شادی دیگران را خراب نکنید.

19. فرصت علاقه نشان دادن به نزدیکان را از دست ندهید.

20. بعضی از مطالب را پیش خودتان نگه دارید تا احساسات کسانی که دوستشان دارید جریحه دار نشود.

behruz بازدید : 96 چهارشنبه 1392/05/30 نظرات (0)

آغازش پادشاهی و پایانش تباهی است وقتی نتوانید برآن چیره شوید، نابود می شوید. وقتی تلاش می کنید وتمام همت خود را برای رسیدن به هوس امداد می کنید ایمانتان کمرنگ می شود. وقتی ابزار مهار آن را در خانواده آموزش نمی بینید در دامن ناباوری ها اسیر می شوید. اما یادتان باشد آغوش خانواده گرم است و تنور حل مشکلات در آن گرمتر، پس می توان مقوله ای چون تربیت جنسی را در خانواده با توجه به توصیه های معصومین علیهم السلام حل کرد.

آثار رعایت توصیه‌های معصومین (علیهم‌السلام) در زندگی ما بسیار مۆثر و برای انسان بسیار راهگشا است اگر بدین توصیه‌ها توجه نمایید و بدان اهتمام ورزید، زندگی سعادت مندانه ای را در پیش خواهید داشت. مقوله تربیت فرزند و توجه کردن به فرزندان و جوانان از توصیه‌های اکید حضرات معصومین (علیهم السلام) و اوصیای اسلام است که هرعقل سلیم و غیر مغرضی نیز بر این مهم و نظرات شایسته و نسخه های عملی ایشان صحه می‌گذارد.

مقوله تربیت جنسی و راه کار و فنون مواجهه با آن موضوعی است که روایات اهل بیت (ع) بر آن تأکید دارد. توجه به این مهم در خانواده، فرزندان را در مسیر درستی هدایت می کند.
 
راه خیر یا شر؟
باید توجه داشت روش اسلام در برخورد با مقوله ی غرایز جنسی با سایر ادیان متفاوت است، سایر ادیان دستیابی به کمال را سرکوبی غرایز می‌داند ولی اسلام بهره گیری و بهره مندی از کمال را در کنترل می‌داند، اگر غرایز به صورت صحیح ارضاء نشوند و به آنها توجه نشود ثمره آن سرکشی است، این امر موضوعی است که انسان باید مشخص کند می‌خواهد راه خیر و مشروع را انتخاب کند و یا راه شر و نامشروع و قرآن کریم در اینجا می فرماید: «و هدیناه النجدین» راه خیر و شر را به او نمایان کردیم، در این موضوع باید توجه داشت هر قدر غرایز زیاد و بزرگ باشند در برابر اراده ی انسان ناچیز اند. باید به این موضوع که اسلام بدان اهتمام دارد توجه کرد که اندیشمندان معاصر نیز همین نظر را دارند و با سرکوبی مخالف اند.

شرم پله اول تربیت جنسی
یکی از مسائل نهفته در مسئله تربیت جنسی شرم است که روایات معصومین(ع) بر آن تأکید ویژه ای دارند، اگر در محفل و اجتماعی هرچند کوچک و بزرگ سرلوحه اعمال قرار گیرد، سبب رشد و تعالی افراد و دین داری و نفوذ فزاینده دین می‌گردد.

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: اگر حیا (شرم) در فردی بود آن فرد صالح می گردد.

توجه به این سخنان خانواده را به سمت تعالی سوق می دهند و روی افراد خانواده اثر گذار خواهد بود. هنگامی که پدر و مادر رعایت این اصول را مورد توجه خود قرار دهند و خود رعایت نماید ناخودآگاه بر روی فرزندان تأثیر می‌گذارد و الگوی صحیحی برای فرزندان می شود.

 

 

باید دانست اخلاق و رفتار پدر و مادر همان تربیت است هر کاری آنان انجام می‌دهند، خود الگو و چهارچوب اساسی رفتار فرزندان است. اگر خانواده از دین، اخلاق، احکام و... صحبت کنند ولی در عمل رویه ی عملی نداشته باشد مطمئناً تأثیری نخواهد داشت. حدیث مشهور معصوم (ع) است که می‌گوید «کونوا دعات الناس بغیر السنتکم» مردم را به غیر زبان به سمت امور خیر و خداوند دعوت نمایید.

در آموزه های دینی روی مقوله دیگری نیز تأکید شده و آن توجه به حقوق فرزندان است که باید بدان توجه شود، شرکت دادن در تصمیم گیری و رفتار با عدالت با آنها و توجه به نیاز های خاص آنان و پاسخگویی به سوالاتی که ذهن آنها را درگیر کرده است، باعث می شود فرزندان در دام هایی که در کمین آنهاست نیافتند و به پاسخ سوالات در خانواده دست یابند.

behruz بازدید : 81 دوشنبه 1392/05/28 نظرات (0)

آیا از زندگی روزمره و فشارهای روانی که هر روز متحمل می‌شوید خسته شده‌اید؟ آیا می‌دانید برای رسیدن به آرامش درونی چه کار کنید؟

زندگی هر یک از ما انسان ها مملو از استرس ها، ترس ها و اضطراب هاست. گاه این استرس ها چنان شدید و زیاد می شوند که باورمان می شود زندگی فقط به همین صورت است و صورت دیگری ندارد. اما روان شناسان، روانکاوان و رفتارشناسان همگی بر این باورند که به رغم تمام این استرس ها و دلمشغولی ها می توان لحظاتی را خلق کرد که همراه با آرامش باشد. آنها برای رسیدن به این لحظات چهار نکته را پیشنهاد کرده اند.

نقاط ضعف خود را بپذیرید
به گفته دومینیک میلر، روانکاو: «نگرانی یا اندوه همواره نشان دهنده امری واقعی است که در درون ما می گذرد. بهتر است به جای تلاش برای از بین بردن آنها، سعی کنیم علتشان را بفهمیم.» درک عمیق منشأ اضطراب و کار کردن روی خود به ما امکان می دهد مسائل را روشن تر ببینیم. این روانکاو ادامه می دهد: «اگر لحظاتی توأم با آرامش داشته باشیم، می دانیم که این لحظات ادامه دار نیستند. در واقع، به دنبال نبود هرگونه تنش و کشش، درونی بودن اشتباه است و ناآگاهی از طبیعت درون را نشان می دهد، زیرا انسان در عمق وجود خود، آنقدر که مشتاق لحظات هیجان انگیز است، مشتاق آرامش نیست.»

پذیرفتن تضادها و ضعف های خود، مرحله ای ضروری است. این احساسات که در روانکاوی «بیمارگونه» توصیف شده اند، بدون این که بخواهند از ما مردان و زنان بدی بسازند، ما را وادار به عمل می کنند. مساله این است که چگونه ناراحتی هایمان را تغییر دهیم. بعضی ها راه خلق هنری را برمی گزینند و برخی دیگر به فعالیت های خیرخواهانه رومی آورند و همین «تغییر ناگهانی» است که آرامش به وجود می آورد.

به جسم خود مسلط باشید
میشل دکلرک، روان شناس فرانسوی، هشدار می دهد: «احساس منفی پیامی است از جسم به روح. بنابراین، اشتباه است که از روح انتظار داشته باشیم بدون کمک جسم از احساسات منفی خلاص شود. اگر گاهی نمی توانیم در مقابل آشفتگی ذهنی که مثلا به ما می قبولاند که هرگز موفق نمی شویم، کاری انجام دهیم، می توانیم ببینیم جسممان از ما چه می خواهد. برای این که حالات روحی ما با تصوراتمان تقویت نشود و برای این که اجازه ندهیم اضطراب بر ما چیره شود مکثی چند دقیقه ای می تواند زمان و پریشان گویی ما را متوقف کند. در این میان، نقش اساسی تنفس را فراموش نکنیم؛ دم و بازدم عمیق باعث انبساط جسم و روح می شود.»

قطعاً مدیتیشن برای آرامش جسم و روح بسیار مناسب است. فردریک رزنفلد، روانپزشک یادآور می شود به کمک مدیتیشن «احساسات مثبت رشد می کند، احساسات منفی کاهش می یابد و توانایی ما برای حل مشکلات افزایش پیدا می کند.» آیا رهاسازی خویش و مدیتیشن موجب الهام بخشی ما نمی شود؟ این روان پزشک تأکید می کند: «فعالیت جسمانی به سیستم عصبی پاراسمپاتیک که سیستم آرامش است، در حالت بی تحرکی بدن کمک می کند. قلب به آرامی می تپد، عضلات منبسط است، دهان خشک نیست و تنفس عادی است.»

از مال و ثروت دل بکنید
الکساندر ژولین، روان شناس روسی می گوید: «دنیایی که در آن زندگی می کنیم ما را به این باور می رساند که آرامش با ثروت به دست می آید، در حالی که آرامش در وجود انسان یافت می شود. در این بین، تبلیغات گسترده هم ما را متقاعد می کند که بیشتر داشتن، به معنی بهتر بودن است. خیلی پیش از اختراع تلویزیون و پیدایش چنین تبلیغاتی رواقیون از «اموال کاذب» می گفتند و آنها را اشیای فریبنده می نامیدند.» از این که نمی توانیم آخرین مدل بازی را به کودکمان هدیه دهیم، ناراحت می شویم. از این که در خانه بزرگ تری زندگی نمی کنیم سرخورده می شویم. در عذابیم از تحصیلاتی که نداریم. بئاتریس میلتر، روان درمانگر یادآور می شود: «نارضایتی از داشته های خود یا از آنچه هستیم اعتماد به نفس ما را دچار مشکل می کند.» چگونه می توان این روند را مهار کرد؟

دیوید لوبروتون پاسخ می دهد: «برای رسیدن به آرامش باید در فاصله ای معقول از اجزای جامعه مصرفی قرار بگیریم.» اما این مرز کجاست؟ فردریک رزنفلد، روان شناس فرانسوی، پاسخ می دهد: «پناه بردن به غار چیزی را عوض نمی کند. عاقل کسی است که بخوبی در دنیای خویش زندگی می کند. بیش از آن که درصدد عوض کردن دنیا باشیم باید به دنبال تغییر رابطه خود با آن باشیم. اگر بیاموزیم با توجه به ارزش های خاصمان خود را از مال و ثروت جدا کنیم، می توانیم از ارزش هایی که جامعه به ما تحمیل می کند رها شویم؛ حال هر جامعه ای که می خواهد باشد، چرا که راه حل در وجود خود فرد است.» بنابراین، آرامش نه با مصرف نکردن برق یا خوراک و پوشاک، بلکه با مصرف صحیح و متعادل به دست می آید.

توجه کامل را در خود پرورش دهید
برانژر کازینی، روان شناس ایتالیایی، می گوید: «تمرین های روحی برای افزایش لحظات توأم با آرامش ضروری است. برای مثال، اگر سعی کنیم روی زمان حال تمرکز کنیم، وضع درونی ما کاملا عوض می شود، عطش به آینده و ترسی که همراهی اش می کند و به همین ترتیب، گذشته و حس پشیمانی توأم با آن تضعیف می شود. » باید به خویشتن، به چیزی که به آن می اندیشیم، به کاری که انجام می دهیم و همچنین به دنیا، صداها، بوها و سکوتی که اطراف ما را احاطه کرده است بیشتر توجه کنیم. یک لبخند واقعی و یک سلام از صمیم قلب می تواند مفهوم توجه کامل را تحقق ببخشد.

فابریس میدال، روان شناس، می گوید: «منظور موضوعی ارادی یا راهی پرفراز و نشیب نیست. باید از منطق حسابگری خارج شویم تا زیبایی های دنیا از جمله یک قطعه موسیقی یا یک منظره را درک کنیم. با اینهاست که هرکس می تواند به آرامش واقعی دست یابد.» الکساندر ژولین می گوید: «برعکس فلسفه یونان که آرامش درون یعنی فقدان هرگونه تشویش و پریشانی را می ستاید، اسپینوزا ما را ترغیب می کند در چیزی که شادی می نامید زندگی کنیم یعنی آگاهانه چیزی را که هست بپذیریم، چه خوب باشد چه بد. بنابراین، آرامش، خیلی ساده، به معنای داشتن نگاهی خنثی و محبت آمیز به خود، به دیگری و به دنیاست. با نگاهی آزاد و کنجکاو مثل یک کودک.»

behruz بازدید : 66 دوشنبه 1392/05/28 نظرات (0)

تنهایی احساس بسیار دردناکی است. ممکن است تصور کنید که آدم‌های تنها کسانی هستند که در هیچ رابطه‌ای نیستند اما به همان تعداد کسانی هستند که در رابطه هستند ولی احساس تنهایی می‌کنند. وارد شدن به رابطه همیشه تنهایی شما را از بین نمی‌برد، حتی گاهی اوقات ممکن است ایجادکننده تنهایی باشد!

تنهایی احساسی است که وقتی می‌خواهیم با کسی ارتباط بگیریم و آن فرد در دسترس نیست، در روحمان حس می‌کنیم. این اتفاق ممکن است وقتی تنها هستیم بیفتد اما در روابطی که یکی از دو طرف یا هر دو آنها برای ارتباط در دسترس نیستند--چه بخاطر ناراحتی یا عصبانیت یا خستگی و بیماری و مشغله هم پیش می‌آید.

تنهایی به معنای تنها بودن نیست. حس پوچی که از تنها بودن نشات می‌گیرد از شکل‌های مختلف رها کردن خود مثل نپرداختن به احساسات خود، قضاوت کردن خود، رو آوردن به اعتیادهای مختلف برای جلوگیری از احساسات دردناک خود یا مسئول دانستن فردی دیگر برای این احساسات، ایجاد می‌شود. وقتی خودمان خودمان را رها کنیم، همیشه احساس رها و طردشدگی با ما خواهد بود. همچنین به این دلیل این حس را خواهیم داشت که با خودمان در ارتباط نیستیم؛ بنابراین نمی‌توانیم با دیگران هم ارتباط برقرار کنیم. احساس تنها بودن و تنهایی می‌تواند منجر به حس عمیق دلسردی و ناامیدی شود.

اگر خودمان را دوست بداریم و به خودمان ارزش بگذاریم، آنوقت می‌توانیم از تنهایی‌مان لذت ببریم و وقتی دیگران در دسترس هستند با آنها ارتباط برقرار کنیم.
 
چه چیزی در رابطه ایجاد تنهایی می‌کند؟
زمانی با طرفتان احساس تنهایی خواهید کرد که چون می‌خواهید از خودتان دربرابر آسیب محافظت کنید، دریچه‌های قلبتان را بسته باشید. در چنین شرایطی نمی‌توانید ارتباط برقرار کنید.

زمانی با طرفتان احساس تنهایی خواهید کرد که او قلبش را بسته باشد یا عصبانی باشد و نخواهد صحبت کند. وقتی طرفتان بخاطر کار، تلویزیون، غذا، سرگرمی‌، اینترنت و امثال آن از حرف زدن با شما اجتناب کند.

زمانی با طرفتان احساس تنهایی خواهید کرد که با نادیده گرفتن خودتان می‌خواهید روی احساسات او کنترل پیدا کنید. عدم تمایل به ارتباط و گفتگوی آزاد درمورد مسائل مهم دیوارهایی بین شما ایجاد خواهد کرد.

زمانی با طرفتان احساس تنهایی خواهید کرد که به جای اینکه با قلبی باز با هم باشید، فقط در ذهن همدیگر بمانید، عقلگرایی گاهی اوقات جالب است اما بعد از مدتی احساس یکنواختی و تنهایی خواهید کرد.

زمانی با طرفتان احساس تنهایی خواهید کرد که طرفتان بخاطر افکار، احساسات، ظاهر یا رفتارهایتان شما را قضاوت کند. قضاوت کردن بی‌ارتباطی ایجاد می‌کند و این به تنهایی منجر می‌شود.

زمانی با طرفتان احساس تنهایی خواهید کرد که شما یا طرفتان بخاطر خستگی، مشغله یا بیماری نتواند ارتباط ایجاد کند.

ارتباطمان حفظ می‌شود وقتی:
تمایل داشته باشیم آسیب‌پذیر باشیم یا اعتماد ایجاد کنیم، بدون قضاوت یا تقصیر حقیقت را به زبان بیاوریم.

تمایل داشته باشیم که احساسات دردناک خود را حس کرده و با علاقه آنها را مدیریت کنیم و از آنها درس بگیریم. مسئولیت احساساتمان را بپذیریم نه اینکه با رفتارهای محافظه‌کارانه از آنها اجتناب کنیم. وقتی با خودمان ارتباط برقرار کنیم، می‌توانیم با طرف‌مقابل نیز ارتباط بگیریم.

تمایل داشته باشیم که درمورد خودمان و طرف‌مقابل مان شناخت بیشتری پیدا کنیم مخصوصاً در مشاجرات و اختلاف‌ها.

  با خودمان و طرف‌مقابلمان با محبت رفتار کنیم.

برای حرف زدن ، عشق‌بازی کردن، خندیدن، یاد گرفتن و رشد کردن با همدیگر وقت بگذاریم. به رشد شخصی و رابطه‌ای علاقه داشته باشیم. بتوانیم عشق مان را به هم تقسیم کنیم و این اولویت زندگی ما باشد.

وقتی هر کدام از شما به رشد توانایی خود برای دوست داشتن خود و همدیگر متعهد باشید، احتمال حفظ رابطه‌تان بسیار بالا خواهد بود. زوج‌هایی که با خودشان و همدیگر ارتباط داشته باشند کمتر احساس تنهایی می‌کنند.

behruz بازدید : 126 یکشنبه 1392/05/27 نظرات (0)

مردم بسیاری هستند که همیشه و همه جا از روابط عاطفی خود با همه صحبت می کنند. آنها برایشان فرقی نمی کند کجا هستند و آیا طرف انسان قابل اعتمادی هست یا خیر؟ فقط حرف می زنند و همه جزئیات رابطه خود را تعریف می کنند. این افراد اصولا با همه، غیر از کسی که باید، در مورد زندگی خود صحبت می کنند. مخصوصا وقتی ناراحتی پیش می آید باید خیلی مراقب باشید که غم خود را با هرکسی در میان نگذراید.

شاید گاهی مساله ای که از نظر شما ناراحت کننده است برای دیگران خنده دار باشد. به همین دلیل، خیلی عاقلانه نیست در مورد مسایل عاطفی و مشکلات رابطه خود با هر کسی حرف بزنید. وقتی فرد مناسب نباشد و درک لازم را نداشته باشد، توصیه های اشتباه به شما می کند و نتیجه رابطه شما بدتر از آن چه بوده است، می شود. به همین دلیل، در این مطلب فهرستی از افرادی که باید در مقابل آنها جلوی دهان خود را بگیرید و در مورد مشکلات و ناراحتی های رابطه تان حرفی نزنید، را نوشته ایم.

 

 

1. همکاران
در مورد زندگی عاطفی و مسایل عشقی خود با همکارانتان صحبت نکنید زیرا ممکن است موجب حسادت آنها شود و به شما توصیه هایی بکنند که منجر به خراب شدن رابطه تان می شود. از آنجا که بیشتر مردم بیشترین ساعت های شبانه روز خود را در محل کار سپری می کنند شاید تصور کنند می توانند به هم اعتماد و همه مسایل خانوادگی و شخصی خود را بیان کنند. اما هرگز این کار را انجام ندهید.

وقتی حرف های خود را به همکارتان می گویید، او نیز به بقیه می گوید و همه از مسایل خصوصی شما آگاه می شوند. این نوع خبرچینی ها در شرکت ها بسیار رایج است و ممکن است برای موقعیت کاری شما هم خطر داشته باشد.

2. همسر سابق
یکی از افرادی که نباید در مورد مسایل عاطفی کنونی خود با او صحبت کنید، همسر سابق شما است. حتی اگر به واسطه فرزندان هنوز با یکدیگر در ارتباط هستید، هرگز نباید در مورد عشق کنونی خود با او صحبت کنید. کارشناسان خانواده می گویند افرادی که از یکدیگر جدا می شوند و به عنوان دوست رابطه خود را با هم قطع نمی کنند باید بدانند که شاید خودشان آگاه نباشند، اما احساس مالکیت یا زن و شوهر بودن هنوز در آنها وجود دارد و نباید  در مورد رابطه فعلی خود به یکدیگر حرفی بزنند.

3. دوستانی که از رابطه فعلی خود راضی نیستند
از رابطه، عشق یا عاطفه خود با دوستانی که از زندگی عاطفی خود راضی نیستند، نگویید. افراد ناراضی همیشه سعی می کنند مسایل منفی و ناراحت کننده رابطه را مطرح کنند و باعث بدبینی و ناراحتی هم می شوند. آنها شاید چون خودشان در رابطه و ازدواج موفق نبوده اند به شما توصیه کنند مثلا هرگز ازدواج نکنید.

توجه داشته باشید، در ابتدای آغاز یک رابطه، نظرات اطرافیان تاثیر بسیاری روی طرز فکر و تصورات شما می گذارد، بنابراین با افراد غیرموفق یا ناراضی یا آنها که همیشه در رابطه ناراحت هستند، در مورد عشق و رابطه خود صحبت نکنید.

4. با پدر خود
اگر زن هستید، در مورد رابطه عاطفی خود با پدرتان صحبت نکنید. مهم نیست چقدر رابطه شما و پدرتان صمیمی و دوستانه است، پدرها اصولا دوست ندارند فکر کنند دخترشان بزرگ شده و وقت ازدواج آنها رسیده است. وقتی پدرتان در مورد دوستی یا رابطه تان سوال می پرسد سعی کنید خیلی سرپوشیده به او چیزهایی بگویید. پدر به طور ذاتی حالت مدافع و محافظ دارد به همین دلیل، دنبال ایراد و مشکل در فرد مورد علاقه شما می گردد.

 به خاطر داشته باشید هرگز در مقابل مادر، خواهر یا دوستان صمیمی خود در مورد نامزدتان بد نگویید زیرا آنها همیشه این مسایل در ذهنشان باقی می ماند.

 

 

5. با مادر خود
مادران همیشه سنگ صبور فرزندان و از همه کارهای آنها آگاه هستند. شاید مادر شنونده خوبی باشد و بتواند نظرات خوبی داشته باشد اما از آنجا که دید درستی در مورد موقعیت کنونی فرزند خود ندارد و نمی داند کجا می خواهد برسد، نمی تواند توصیه های درستی داشته باشد. مادران برای اینکه علاقه ویژه ای به فرزندان دارند شاید کمی احساسی و غیر واقعی در مورد آینده آنها تصمیم بگیرند.

بهتر است در مورد رابطه خود از کسی مشاوره بگیرید که شما را به چشم کودک یا نوجوان نگاه نمی کند.

6. پدر یا مادر همسر
بدترین افرادی که برای درددل در مورد زندگی عاطفی انتخاب می کنید، پدر یا مادر همسر شما هستند. آنها در مورد مشکلاتی که با همسر یا نامزد خود دارید راهنمایی درستی به شما نمی دهند. شاید دلیل آن نیز علاقه و وابستگی آنها به فرزند خودشان باشد.

behruz بازدید : 69 یکشنبه 1392/05/20 نظرات (0)

هیچ انسانی در برابر بیماری های روانی مصونیت ندارد. پیشگیری از پیدایش بیماری های روانی و سالم کردن محیط روانی از ضروریات اولیه تامین بهداشت روانی محسوب می شود. بهداشت روانی فقط به تشریح علل اختلالات نمی پردازد، بلکه پیشگیری ناراحتی های روانی به معنای وسیع آن به منظور جلوگیری از وقوع بیماری های شدید روانی را دنبال می کند. بهداشت روانی دارای اصولی است که می توان به اختصار به انها  اشاره کرد.

بهداشت روان


احترام به شخصیت خود و دیگران
احترام به شخصیت خود و دیگران  یعنی این که  یک شخص خود را دوست بدارد و به دیگران احترام بگذارد. فرد سالم احساس می کند که افراد جامعه او را مورد پذیرش قرار می دهند و او نیز به نظر موافق به آنها می نگرد و برای خود و آنها احترام قائل است. اصول بهداشت روانی مبتنی بر تقویت افراد استوار شده  است و از تخریب شخصیت افراد تا جایی که امکان داشته باشد جلوگیری می کند.

تقویت مکانیسم های تشویقی به جای تنبیه و پیشه گرفتن بردباری و چشم پوشی از بعضی کارهای منفی می تواند در این راستا معنی شود.
 
روبرو شدن با واقعیات اجتماعی و زندگی
روبرو شدن با واقعیات اجتماعی و زندگی از اصول مهم بهداشت روانی محسوب می شود. شخص باید خود را آن گونه که هست قبول کند. کشمکش و عدم قبول واقعیات اغلب موجب بروز اختلال روانی می شود. خیلی ازنه  تنها نقص های خود را قبول نمی کنند بلکه با مکانیسم های مختلف سعی دارند آن را بپوشانند، یا این که بدون در نظر گرفتن توان و استعداد خود کاری را شروع می کنند که عاقبتی جز سرخوردگی و شکست ندارد و نهایتا به وازدگی و بی تفاوتی می انجامد. در هر عملی اصل علت و معلول حاکم است و رفتار بشر نیز از این قاعده جدا نیست. رفتار انسان تابع تمامیت وجود اوست به این مهنی که روان تابع جسم است.  هر انسان بر اثر ارتباط خصوصیات روانی و جسمی خود، دست به عمل می زند و هیچ رفتاری جدای از این چهارچوب صورت نمی گیرد. برای بررسی و اظهار نظر در مورد هر چیز باید کلیت آن را در نظر گرفت.

دانستن و ارزش دادن به نیازهای اولیه
بهداشت روانی مستلزم دانستن و ارزش دادن به نیازهای اولیه  انسان است. احتیاجات و نیازهای جسمانی و روانی بسیار مهم هستند. بشر دائما از این نیازها تاثیر می پذیرد و به نسبت محرومیت و ارضاء آنها رفتارش تغییر می کند. شخصی که  این اصول را بفهمد غالبا واقع بینانه با مشکلات زندگی برخورد می کند و دلسرد نمی شود. او می داند که احتیاجات فرد هیچ گاه کاملا مطابق میل او برآورده نمی شود. او می پذیرد که تعارض روانی اغلب ممکن است اتفاق بیفتد و برای مقابله با آن خود را آماده می کند. این چنین است که در زندگی هدفی را دنبال می کند و سعی دارد تا جایی که امکان دارد به ان هدف نایل آید. او دیگران را آن گونه که هستند قبول دارد، و از برخوردهای ایده آلیستی دوری می کند.
 
مقابله با مشکلات عاطفی
مشکلات عاطفی جزیی از  زندگی محسوب می شوند. سلامتی روانی به نحوه برخورد با این مشکلات و یافتن بهترین راه حل برای غلبه بر آنها بستگی دارد. بهداشت روانی قوانین مربوط به سلامت عاطفی و روانی را در بر می گیرد. گسترش بهداشت روانی به مطالعه افراد در شخصیت خویش نیز بستگی دارد. روابط و چگونگی آن با مردم و توانایی سازگاری با آن مهمترین عامل در احساس خوشی و شادکامی است. انسان بیش از تنفر، خصومت و دشمنی به دوستی نیاز دارد، اینکه دوست داشته باشد و دوست بدارد. بیماریهای روانی تقریبا همیشه به این حقیقت که بیمار قادر نیست دوست بدارد و عشق بورزد مربوط می شود.

به دست آوردن رضایت از زندگی
به دست آوردن رضایت از زندگی  برای بهداشت روانی ضروری است.  رضایت ممکن است از احساس برتری و پیشرفت، از رسیدن به نیاز و آرزوهای شخصی، مقابله با مشکلات و ناملایمات و موارد دیگر به دست می آید. رضایت پشتوانه قوی و نیرومندی برای مقابله با مشکلات است. توانایی در کسب رضایت  به انسان استقامت می دهد و موجب خشنودی درونی می شود. خشنودی واقعی به این بستگی دارد که انسان نیازمندی های درونی و پنهان خود را به شکلی که جامعه پسند می باشد در آورد. برای سلامتی روانی آدمی باید یاد بگیرد که چگونه از کارهایش رضایت کسب کند. کسب رضایت با اتکا به نفس، کاردانی، آزادی ، استقالال و تدبیر همبستگی تنگاتنگی دارد. وابستگی می تواند گاهی حالت افراطی بگیرد، در این صورت به جای احساس رضایت، احساس ملامت به وجود می آید.

نیاز به احساس امنیت
نیاز به احساس امنیت یکی دیگر از نیازهای اساسی انسان است. وقتی انسان احساس عدم امنیت کند، تنش و نگرانی وجودش را در بر می گیرد و او را آزار می دهد، بی اعتمادی میان دوستان یکی از تهدیدهایی است که سلامت روان را به مخاطره می اندازد. توانایی راحت و صمیمی بودن، احساس تعلق داشتن، شناخته شدن، داشتن موقعیت مناسب و خوب در میان دیگران و مسائلی از این قبیل به آسانی بدست نمی آید، بلکه یک برنامه ریزی درست و منطقی می خواهد. احساس ناامنی عاطفی به شکل مزمن و طولانی فشار سنگین به انسان وارد می سازد که ممکن است به بیماری مشخص منجر شود.

 

بهداشت روان ,بیماری های روانی

برای پرورش روان سالم و حفظ  آن چه باید کرد؟!
کسی که می خواهد کاری انجام دهد باید بداند که چگونه این امر را صورت دهد تا بتواند  به اهداف والاتری نایل آید. خانواده مهمترین سهم را در شکل دهی بهداشت روانی و شخصیت دارا می باشد، خانواده ای که در آن عشق، علاقه و محبت به اندازه کافی مبادله می شود، سلامت روانی افراد آن تا حد زیادی تامین است.


بهداشت روان در خانواده
در خانواده اگر شخص یاد بگیرد که محبت کند، عشق بورزد و تنفر و خشم های خود را کنترل و پنهان کند در بزرگسالی مشکلی پیدا نمی کند. تنفر و دشمنی در شکل های مختلفش برای انسان مشکل آفرین است. محبت کردن را باید از کودکی آموخت.

کودکان محبت کردن را از والدین می آموزند. کودکانی که مهر و علاقه ندیده اند یک نوع خلاء عاطفی و روانی در خود احساس می کنند چون هرگز فرصت نداشته اند که عشق خود را بروز دهند.

نخست باید فرد یاد بگیرد که مشکلات خود را چگونه شناسایی و رفع کند. با کوشش مستمر و واقعی،  هر کس می تواند تغییرات زیادی در برداشت ها، نقطه نظرات و اعمال خود به وجود آورد. شخصیت انسان در پروسه تکامل در خود نیرویی را به وجود می آورد که می تواند به صورت یک پلیس درونی عمل کند. ا

ین نیرو مسئولیت حفظ و هماهنگی رفتار شخص را برعهده می گیرد. فرزندان معمولا ارزش ها و معیارهای والدین خود را یاد می گیرند. اجتماع نیز چون قوانین خود را داشته و هر کس که در جامعه زندگی می کند باید از قوانین آن پیروی کند. هر کس که رفتارش از خودخواهی سرچشمه گرفته باشد در بیشتر مواقع بدون شک در رفتار با دیگران با مشکل روبرو می شود خودکنترلی مشکل ترین درسی است که هر فرد باید آن را یاد بگیرد.

خصوصیات افراد رشد یافته چیست؟
وقتی می توان گفت که کسی رشد یافته است و دارای بهداشت روانی است که بتواند:

*برای دیگران بتواند رضایت ایجاد کندو

*در ایجاد رضایت و وفاداری توانا باشد.

*از ایجاد رضایت برای دیگران احساس رضایت کند.

*با رضایت دیگران خود نیز خشنود شود.

*از اوقات فراغت خود ساعت های خوشی به وجود آورد.

*از اوقات فراغت به بهترین شکل برای پیشرفت استفاده کند.

*در یادگیری توانا باشد.

*از ترس و اضطراب راحت باشد.

*بر مشکلات به راحتی غلبه کند.

*به سوی اهداف تعیین شده حرکت کند.

*از اشتباهات خود درس بگیرد.

*روحیه عالی و همراه با رضایت داشته باشد.

تعداد صفحات : 2

درباره ما
سلام به شما بازدید کنندگان گرامی سایت نیک نگار هدف دارد هر گونه اطلاعات رو برای شما عزیزان به نمایش بگذارد شما میتوانید درخواست بدید و درباره ی موضوعی که شما دوست دارید مطالب بذاریم. مدیر سایت : بهروز نوروزی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    نظرسنجی
    از این سایت راضی هستید؟
    نظر شما درباره این سایت چیست؟
    اس ام اس نیک نگار

    سلام عزیزان

    شما می توانید با ارسال اس ام اس های زیبای خود به سایت نیک نگار آن ها را به نمایش بذارید.

    شما میتوانید از بخش نظرات یا شماره تلفن 09391479581 اس ام اس هایتان را ارسال کنید و لطفا اسم و نام شهرتون رو هم بنویسید.

    با تشکر مدیر سایت

    اس ام اس شماعزیزان
    زندگی جون از شهرضا: پسری پدرش رو به خاطر پیری و اینکه همسرش از دست پدر شوهرش خسته شده بود داخل سبدی پشت خودش گذاشت و در دهکده ای دور دست رها کرد. چند سال گذشت و پسره پیر شد عروس و پسرش خسته شده بودند و با همان سبد به همان دهکده بردند، پدر به پسر گفت : این سبد را نگهدار پسرت به آن احتیاج پیدا میکند!!!


    رضا جون از اردبیل: به سلامتی بی سوادی که بهش گفتن عشق چند حرفه گفت 4 حرف و بهش خندیدن ولی هیچ کس نفهمید عشق اون( رفیق ) بود...


    مریم جون از گرگان: سلامتی اون صبحی که وقتی بیدار میشی خودشو بغل کرده باشی ن یادشو.


    فاطمه جون از شیراز: هر کی عاشق میشه میگه میمیرم برات، چرا یکی نمیگه میمونم باهات...

    آمار سایت
  • کل مطالب : 1231
  • کل نظرات : 33
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 105
  • بازدید امروز : 34
  • باردید دیروز : 203
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 5,293
  • بازدید سال : 42,481
  • بازدید کلی : 280,161